|
سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:, :: 17:52 :: نويسنده : آیسین
غرق شدن همیشه تو آب نیس...
توغصه نیس...
تو خیال نیس...
آدم دوست داره گاهی تویه آغوش غرق بشه....!!!
اونم فقط" آغوش عشقش"!
آغوش بینظیر محبوبم وصف نشدنیست..........!
آغوش تو سایه گاه خستگی من است آغوشی که میدانم همیشه به روی من باز است و من لحظه به لحظه ی زندگیم را به امید آرمیدن در آغوش تو سپری میکنم . دستهای من غرق التماسند برای در آغوش گرفتن تو . . برای رسیدن به آرامش در کنار تو لحظه شماری میکنم . . .
شنبه 25 آبان 1392برچسب:, :: 12:14 :: نويسنده : آیسین
نمی دانم چشمانت با من چه میکند!!!
فقط وقتی که نگاهم میکنی چنان دلم از شیطنت نگاهت می لرزد که حـس می کنم چقدر زیبـاست
فـــــــــــدا شدن ...
برای چشمهایی که تمام دنیـای من است...
شنبه 25 آبان 1392برچسب:, :: 12:3 :: نويسنده : آیسین
بعضي وقتا دیدی تو دعوا فقط سكوت می كنم... آروم می شینم و بهت نگاه می کنم... دلم می خوام محكم بغلت کنم و بهت بگم… اما می دونم که چقدر عذابت دادم و این حرفمو باور نمی کنی
پس فقط اشک می ریزم و با التماس دستاتو می گیرم
شنبه 25 آبان 1392برچسب:, :: 11:39 :: نويسنده : آیسین
تو همــانــے ڪـہ همــیـشـہ
" בوســتـش בارم " همــانـے ڪـہ تــا غــصـّـہ ام مے گیــرב ســر و ڪلّـــہ اش پــیــدا مے شوב و تــا مــرا نـخنـבانـב בســﭞ بـرבار نمے شوב هـمـانے ڪـہ همــیــشـہ پـــُـر اسـﭞ از شـور و شـاבے و زنـבگے ... " تــــــــــو " همیشه هــمــانے .... صِدایِ گــآم هآیِ تـُـــــو ضَرَبــآنِ زِندِگـیِ مَن اَست بـآمِن رآه بیآ
شنبه 25 آبان 1392برچسب:, :: 11:10 :: نويسنده : آیسین
آهای شما آره با شمام مرد من هیچ می دونستی؟؟؟؟؟
دونه های برف از آسمون فقط برای دیدن چشمات پایین میان
پاشو نو که به زمین میزارن فدای مهربونیهات میشن
کاش منم برف بودم آخه اینجوری همیشه شرمنده مهربونی هاتم
اما یادت باشه من شبیه آدم برفی هستم ها و شمام اینجا مثل برف آدم برفی اگر برف بیاید هست
دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, :: 11:52 :: نويسنده : آیسین
ﻭﻗﺘﯽ ﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺑﺤﺚ ﻣﯿﮑﻨﻪ ... دوست دارم من یه دخمر دیگه
سه شنبه 7 آبان 1392برچسب:, :: 12:8 :: نويسنده : آیسین
خدایا خدای بزرگم اول از شما ممنونم در این روز زیبا از اينكه دلهاي ما رو لبريز از عشق و محبتي ابدي نسبت به همديگه كردي سپاسگزاريم
خدايا از اين كه بهترين همسر دنيا را به من هديه كردي هميشه شكرگزارتم
خدايا ممنونم كه به من موهبت سعادت رو عنايت كردي
خدايا خوشحالم و شاكر از اين كه سعادت ما رو ماديات تحت تاثير قرار نداده
خدايا خوشحالم از اين كه ميتونيم بخنديم
خدايا شاكرم كه ميتونيم با هم در نهايت محبت و صفا حرف بزنيم
خدايا به خاطر همه چيز ممنونم یادته گلم دوسال پیش بود ساعتای ده با خواهرشوهر گرامی اومدین دنبالم رفتیم ارایشگاه واقعا هیجان داشتم من صندلی عقب بودم تا برسیم به ارایشگاه همش نگات کردم به خوبی هام فک می کردم که چرا مگه من چه کار خوبی کردم که خدا تورو بهم داده که آرزوم براورده شده که اصلا عاشق تو شدم آخه منکه اصلا بهازدواج فک نمی کردم همیشه هرکی می گفت می گفتم بچم هنوز تا بیست و پنج سالگی پس چرا الان تو 19سالگی دارم ازدواج می کنم خودمم باور نمی کردم همش می گفتم اینا خوابه می گفتم منکه میگم مردی پیدا نمیشه که اونجوریکه من بهش عشق می دم بهم عشق بده همیشه می گفتم من برا کسی که برام تب کنه میمیرم یادمه عمه ام می گفت آفرین اما مامانم و بچه می گفتن این شوهره که آدمو باید دوست داشته باشه نه زن همه اینا میومدن جلو چشام. وقتی رسیدیم آرایشگاه وقتی داشتی میرفتی دلم گرفت ترسیدم ترسیدم بعد از امروز عشقمون تموم شه آخه همه می گفتن فوقش تا 6 ماه بعد عادی می شین یادته به شمام می گفتم می گفتی نه ما عشقمون واقعی به زمان و مکان بستگی نداره اما تو آرایشگاهم همه ازین حرفا می زدند. اون روز هیچوقت از خدا نخواستم خوشگل شم خواستم تو دوسم داشته باشی وقتی کارم تموم شد تنها بودم کسی نبود نه اشنا نه دوست 2ساعت تنها بودم هیچوقت فکر نمی کردم که تو این روزم تنها بمونم اما شما بهم اس دادی بازم خندیدم خوشحال شدم دلم گرم شد حالا دیگه مطمئن بودم تنهایی هام تموم شد حالا فقط منتظر شما بودم تا بیای بیای باهم بریم عهد ببندیم جلوی خدا جلوی همه بگیم عشق ما با بقیه فرق داره یادمه وقتی عاقد داشت دعای عقد و می خوند داشتم دعای فرج و می خوندم شما اومدی زیر شنلم گفتی قران بخون خوبه همیشه فک می کردم وقتی میگم بله از خوشحالی داد می زنم جیغ می کشم اما وقتی گفتم بله بغض کردم ترسیدم گفتم نکنه نتونم خوشبختش کنم نکنه یه روزی از من بدش بیاد نکنه بدبخت شه کاش نگفته بودم بله تا عشقمون ابدی شه اما بازم صدای قشنگ تو بود که نوید خوشبختی و بهم می داد وقتی صدام زدی تمام این افکار رفت خدارو شکر کردم که دارمت همونجا به خدا قول دادم تمام سعی خودمو بکنم تا کنار من برات بهشت باشه و نذر کردم هرسال خونه خودمون واسه سلامتی تو و زندگیمون یه چیزی باهم درست کنیم و اما الان دوسال می گذره منکه اصلا از خودم راضی نیستم من اونی نیستم که می خواستم می دونم انقد بدم که با شنیدن اسمم تمام خاطرات بد یادت می یاد شاید برا همینه کمتر اسمم و صدا می زنی راستی حالا می فهمم چرا انقدر زود دلبستم چرا بهت اعتماد کردم چرا یه دفه بزرگ شدم واسه ازدواج چون تو کامل بودی چون تو چشمات می شد خوشبختی و امید و عشق و دید اما مردای دیگه همشون بچه بودن حتی اگه از نظر سنی بزرگ تر از تو بودن اما معنی عشق و نمی فهمیدن تو شاید سنت کم باشه اما مهربونی هات و گذشتت هوش و درایتت راهکارات برای حل مشکلات اندازه آدمای بزرگه که خیلی تجربه دارن خیلی حرف زدم اما خلاصه حرفام اینه: دوست دارم ببخش که اونی که باید نبودم با تو خوشبخترینم راستی بجای همه هدیه های قشنگت این چند خط و ازم قبول کن
شنبه 4 آبان 1392برچسب:, :: 12:0 :: نويسنده : آیسین
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید. فقط شمایی که درکم می کنی ادامه مطلب ...
دو شنبه 29 مهر 1392برچسب:, :: 18:35 :: نويسنده : آیسین
1- دوستت دارم ، نه به خاطر شخصيت تو ، بلکه به خاطر شخصيتي که من در هنگام با تو بودن پيدا مي کنم.
5- بدترين شکل دلتنگي براي کسي آن است که در کنار او باشي و بداني که هرگز به او نخواهي رسيد.
10- به چيزي که گذشت غم نخور، به آنچه پس از آن آمد لبخند بزن. 11- هميشه افرادي هستند که تو را ميآزارند، با اين حال همواره به ديگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسي که تو را آزرده، دوباره اعتماد نکني.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید. دوست دارم ادامه مطلب ...
یک شنبه 28 مهر 1392برچسب:, :: 12:36 :: نويسنده : آیسین
روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
دو شنبه 15 مهر 1392برچسب:, :: 12:28 :: نويسنده : آیسین
تـقدیمـ بـﮧ صاحب چشــمــآنے ڪـﮧ آرامشـ قـلب مـטּ است و صـدایـش دلنشیـטּ تــریـטּ تــرانـﮧ مــטּ اَست ، از بودنـت بـرایمـ عآدتے سآختے ڪـﮧ بے تــو بودטּ را بــاور نـدارم ؛ چـﮧ خوب شـد ڪـﮧ بـﮧ دنیــا آمـدے و چـﮧ خوب تـر شـد ڪـﮧ دنیــآے مــטּ شـدے ؛ هـمیشـﮧ بداטּ ڪـﮧ تــآ ابـد دوستـت دارم
مرد من باش مرد خونه
مرد عشق و آشیونه
تا بیاری توی قلبم،فصل عشقو عاشقونه
تکیه گاهی..تا بتونم،در کنار..تو بمونم
تا که با تو.. زنده باشم،با قناری..ها بخونم
من میشم گل،تو یه ریشه...با تو هستم تا همیشه
با من از یه قصه سر کن...مث باورن واسه بیشه
در نگاهت موج دریا،من میشم کوه توی موجا
با حریر بوسه هایت،می کشم سر تا به ابرا
از محبت می زنم پل،سایه بونش از تحمل
برای بودنٍ با تو،آشیون می سازم از گل
من شقایق تو بهارون،مهربونی مث بارون
بی تو سردٍهستی من،تو گل یخ تو زمستون
مرد من باش..
مرد خونه...
وَقـتی زَنی عــآشـقَــت میشَود،
دَست ِ خـودَش نـیـسـت ؛ بــآ صـدای آرام صُـحـبَــت مـیـکـُنَـد . . . عـِشـوه هـآیَـش بـیـشـتَــر مـیـشَـوَد . . . حِـسـآدَتِ زَنــآنــه مـیـکُـنَـد . چـون نـمـیـخـوآهـد کـَسی حَـتـی بـــه عِـشـقَـش نـگــآه کُـنَـد، هـَمـیـشــه میگویــَـد تــــو مــآل ِ مـَـن هـَسـتـی ! گــردنَــش را بــبـوسـَـد . . چَـشـمـآنـَش خــُـمـآر مـیـشَـود. به آرآمـی گــوشــه ی لَـــبــش را گـــآز مـیـگـیـرَد . . . صـدآیـَـش مـیـلـَـرزَد، زیـر ِ لَــب مـیـگـویـَد دوسـتـَتــــــــ دآرَمـــــــــ ! زَن مـیـدآنَـد کــه وجـودَش بــآ عِـشـق کـآمـل تَـر مـیـشَـوَد . . . و بــآ بــوســه ای عـآشـقـآنــه بــه اوج ِ آرامـِـش مـیـرسَـد . . می دونم که هستی همیشه هروقت بهت احتیاج داشتم می خوامت تا سر حد مرگ دوست دارم می دونم گاهی انقدر اذیتت می کنم که آرزو می کنی کاش هیچوقت منو نمی دی گلم دوست دارم تنها هدیه ای که هرروز همه ساعت ازت می خوام عشق
در وجـــود هــــر زن ..
دخـتـربـچـه ای چــهارسـالـه بـبـیـن
کـه از تـو فـقـطــ مـــــهـربـانـی و تـوجـه مـی خـواهـد ،
در آغـوشـش بـگـیـر ، نـوازشـش کـن ...
خـیـالـش را راحـت کـن کـه هـسـتـی ، جـایـی نـمـی روی ،
طـوری رفـتـار کـن کـه اطـمـیـنـان حـاصـل کـنـد
زن هـای دیـگـر بـرایـت مـــــــهـم نـیـسـتـنـد !!
وقـتـی بـا نـگـرانـی مـسـیـر نـگـاهـت را دنـبـال مـی کـنـد
بـرگـرد و بـه لـبـخـنـدی مــهـمـانـش کـن و بـگـو :
" مـن فـقـط تــــــو را مـی بـیـنـم "
راستی
تمــــــــــــام دنیـــا در آغوشـــت خــــلاصه شـــــــــده اســـــــــت ... كـــــــــــودكـــــــــانه پنــــــــــــاه میـبـــــــــــرم ... بـــــــــه خلاصــــــــــهء دنیــــــــــــــــا ...
شنبه 6 مهر 1392برچسب:, :: 10:40 :: نويسنده : آیسین
مرد رویایی من کسیه که حتی وقتی که بدجور باهم دعوا می کنیم شب نزاراز بغلش جم بخورم بگه آشتی نکردیمااااااااا ولی من بی تو خوابم نمیبره
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید. دوست دارم فقط درددل کردم بدل نگیر ادامه مطلب ...
چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:, :: 20:12 :: نويسنده : آیسین
گاهـ ـي حجـ ـم ِ دلــــتنـگي هايـ ـم آن قــَ ـــ ـدر زيـاد ميشود که دنيــــا با تمام ِ وسعتش برايـَم تنگ ميشود ... ... دلتنــگـم... دلتنگي هايم را ديگر نمي بيند .. اشک هایم ... بی قراری هایم ... حتی درد کشیدنم را ...
سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:, :: 12:41 :: نويسنده : آیسین
اگه به زور روزگار از زندگیت میرم کنار
میرم که ثابت بکنم عاشقتم دیوونه وار
تو گریه های زار و زار سپردمت به روزگار
این از خودم گذشتنو، پای خاطر خواهیم بذار
خیال نکن که خواستمه، این اونه که می خواستمه
به قبله ی محمدی اینه که حرف راستمه
می خوای واسه ات همین وست داد بزنم ؟
با تار زلفات دلمو دار بزنم؟
پیش همه خلق خدا زاز بزنم؟
گریه کنون سر توی دیوار بزنم؟
بعده یه عمر آزگار، یه عاشقی، تو روزگار
از عشق تونست که بگذره ، بدون باختن تو قمار لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید. هادت نره دوستت دارم ادامه مطلب ...
دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 20:18 :: نويسنده : آیسین
دوست دارم ولی چرا
خیلی دوست دارم میدونم همیشه هر روز بیش تر از گذشته آزارت می دم اما ببخش خیلی دوست دارم چون همیشه پشتمی عاشقمی و دوسم داری ممنون که پناهمی من تنهام واقعا یه خورده فک کنی خودتم می فهمی همه همیشه دنبال بهانه هستن تا تحقیرم کنن به هرکی خوی کردم با بدی جوابمو داد. وقتی آدمای اطرافمو کاراشونو با تو و کارات مقایسه می کنم می فهمم چقد بزرگی میفهمم چقد سخته دوست داشتنم اما شما فداکارانه دوسم داری هروقت دلم می گیره ناراحت یا عصبانی می شم چشمامو می بندم به شب عروسیمون فک میکنم
به خونه قشنگمون که پر از عشق مهم نیست کجاست و چه وسیله هایی داره همینکه شما درکنارمی یعنی یه قصر باشکوهه
امیدوارم که به شمام فک کردن به عروسی خونمون و تنها بودن با هم آرامش بده.
اگر خدا بخواد چیزی تا عروسیمون باقی نمونده فقط چند ماه باید خوشحال باشیم و شاکر خدا دوست دارم واقعا خیلی دوست دارم
|